35 درس حکمت صوفیانه از مولانا، شمس و منگوک برای صلح طلبان و فعالان در همه جا – صدای سلام


چند وقت پیش دوست من مت در مورد یک کتاب به من گفت که زندگی او را تغییر داد: “هیچ برخوردی تصادفی نیستنویسنده و نوازنده صوفی ترک هاکان منگوچ.

در اطراف این مانترا نوشته شده است: “سرنوشت به مردم خیانت نمی کند. مدام در حال نوشته شدن و بازنویسی است.» برای مت، متحول کننده بود.

پس البته باید خودم بخونمش. و خوب… ناامید نشد!

قبل از اینکه مت را ملاقات کنم، شخصاً هرگز نام هاکان منگوک را نشنیده بودم (با عرض پوزش). اما حالا به جرات می توانم بگویم طرفدار هستم.

بافندگی صوفی آموزه های مولانامعلم و همراهش شمس تبریزیخود حقان و معلم صوفی خود، این کتاب روشنگر، طراوت و جذاب است.

منگوچ خواننده را به سفری از طریق زیارت سالانه خود به ترکیه (با پیچ و تاب های غیرمنتظره) و موارد دیگر می برد: نحوه گذر از زندگی.

بخشی از یک مینی فصل خاص در زندگی او، بخشی از کتاب خودیاری که به عرفان اسلامی می پردازد، این کتاب الهام بخش، انگیزه و آموزش می دهد.

و بهترین بخش اینجاست: این کتاب (فقط) برای مسلمانان نیست. یا حتی طرفداران تصوف.

نه اصلا.

این نه یک خطبه است، نه یک درس قرآن برای کارشناسان، نه یک بررسی تاریخی کامل از عرفان اسلامی هم برای مسلمانان و هم برای علاقمندان به تاریخ.

نه، خرد در این کتاب کاملاً خودشناسی و خودسازی را در بر می گیرد. و همه اینها در حالی که سخنان و دروس بزرگ ترین تصوف: مولانا و استادش شمس (با چند نام دیگر) به اشتراک گذاشته می شود.

با کاوش عمیق تر، هر چه بیشتر مطالعه کردم (و این کتاب را مرور کردم)، بیشتر فکر کردم، “باید در این مورد بنویسم.”

خوب، می‌توانستم ببینم که آموزه‌های او تا چه اندازه برای مشارکت کاربرد دارد گفتگوی بین فرهنگی، روابط بین ادیان و حفظ صلح.

کپسوله می کنند اصول گفتگو و روح تغییر،

اینجا هستیم. در اینجا چیزی است که این گوهر کوچک می تواند به همه ما بیاموزد.

ادامه مطلب


“همه می توانند به همان جهتی که شما نگاه کنید، اما همه نمی توانند آنچه را که شما می بینید ببینند.

هر کسی می تواند عاشق شود، اما هیچ کس نمی تواند مثل شما دوست داشته باشد. شما هستید که آن را خاص می کند. و چیزی که شما را خاص می کند، شخصی نیست که دوستش دارید، بلکه خود عشق شماست.

(شمس تبریز)

«برای هر کاری زمان مناسبی وجود دارد. همه چیز زمانی اتفاق می افتد که زمانش برسد.

نه گل رز پیش از موعد می شکفد و نه طلوع آفتاب قبل از تمام شدن شب…

ما نمی توانیم از خود انتظار داشته باشیم که آینده را پیش بینی کنیم. ما می توانیم برای بلوغ دعا کنیم تا بیشتر بفهمیم، حساس تر باشیم. و مهمترین چیز این است که یک ناظر خوب زندگی باشید.

“هیچ ملاقاتی تصادفی نیست… هرکسی که ملاقات می کنیم چیزی به ما می آموزد.”

«اگر با نیت خالص درک و یادگیری شروع کنید؛ اگر غرور خود را کنار بگذارید، مطمئناً برای ملاقات با افراد خردمندی آماده خواهید شد که آنچه را که باید بدانید به شما یاد می دهند.

“هر سفری چالش های خود را دارد. با این حال، دشواری ها و موانعی که در انتظار شما هستند قرار نیست شما را تضعیف کنند.

هدف آنها آموزش و بلوغ شماست.»

هر موجود زنده ای، هر انسانی با هدفی به این دنیا می آید.

هر کس در زندگی هر روز هدف خود را کشف می کند. بنابراین، وقتی انسان خواندن و پیروی از نشانه ها را بیاموزد، او را به هدفش می رساند.

«بعضی هزار بار به کعبه رفته اند و هنوز جوهره خود را نیافته اند. برخی از مردم هرگز روستای خود را ترک نکرده اند اما کعبه را در دل دارند.

“در برابر تغییراتی که زندگی برای شما به ارمغان می آورد مقاومت نکنید. آنها را بپذیر.»

مهم نیست چه کسی در این راه شما را همراهی می کند، باید بتوانید ببینید که هیچ کس دیگری نیست که بتوانید به جز خودتان به او تکیه کنید…

سفر همه چیز درباره شماست.»

«بعضی از مردم سخنان حکیمانه و دانش را ادامه می دهند. برخی باید شخصاً جاده را طی کنند …

برخی از مردم در این راه درس های خود را می آموزند.”

اگر سرنوشت تو این باشد، حتی از یک مورچه یاد خواهی گرفت.

اگر سرنوشت تو این نباشد، حتی اگر تمام دنیا را پیش روی خود داشته باشی، چیزی به تو نمی آموزد.»

(مولوی)

“هیچ میانبری برای مسیرهای زیبا وجود ندارد.”

بیهوده است به این فکر کنید که در انتهای راه چه چیزی در انتظار شما خواهد بود.

(شمس)

“تلاش برای توصیف عشق با کلمات، عدالت را انجام نمی دهد. بعضی چیزها را نمی توان با کلمات توصیف کرد.»

«… این در مورد شانس نیست. به عبارت دقیق تر، این دیدار با نیات و هدف است.

وقتی روی چیزی که نیاز دارید تمرکز کنید، قطعا آن را پیدا خواهید کرد.»

«اگر این فرصت را داشتم که زندگی‌ام را دوباره زندگی کنم، آرام‌تر بودم. من سفر زندگی ام را با بازیگوشی یک کودک تجربه می کنم تا جدیت یک بزرگسال.

بیشتر روی مشکلات واقعی تمرکز می‌کردم و کمتر روی مشکلات خیالی… تنها هدفم جمع‌آوری خاطرات زیبا خواهد بود.»

«ما را اسیر کردند
ما را به زندان انداختند
من پشت میله های زندان هستم
با تو در آن طرف

این کار ساده ماست.
بدترین خواهد بود
قادر به توجه نیست
زندانی که فرد در آن حمل می کند.»

(ناظم حکمت)

“البته، همه بهتر از هر کس دیگری مبارزات خود را می دانند …

اگرچه نیت ما خیر است، اما نمی توانیم در درد دیگری دخالت کنیم…

من… به جای اینکه او را مجبور به انجام آنچه می گویم کنم، روی درک بهتر فرزندم کار خواهم کرد. و دیگر هرگز کاری نمی کنم که او احساس تنهایی کند.»

خشم مانند باد شدید است، پس از مدتی آرام می شود، اما بسیاری از شاخه ها از قبل شکسته شده اند.

(مولوی)

«جامعه الگوهای بی معنی و بی ربط را در ذهن ما قرار می دهد. تعصب یک بیماری است که آنقدر قوی است که بشریت را کور کند. این یک میکروب پایدار است.

تنها راه غلبه بر این میکروب از طریق خرد در قلب ما است.

«عمل نیک شفا می دهد. به همین دلیل است که افراد مجروح سعی می کنند با کمک به دیگران خود را بهبود بخشند…

آنها فراموش می کنند که به همان اندازه که با دیگران مهربان هستند با خودشان مهربان باشند. فراموش می کنند که باید به خودشان هم کمک کنند…

دوست داشتن خود یعنی پذیرش.»

«انسان ها محصول محیطی هستند که در آن زندگی می کنند.

اطرافیان شما هر چه را باور کنند، پس از مدتی تحت تاثیر قرار می گیرید و به آنها فکر می کنید و همان اعتقادات آنها را به اشتراک می گذارید.

ما می توانیم بدون اینکه متوجه باشیم در غل و زنجیر این باورها قرار بگیریم.

همه ما دیوارهای نامرئی در اطراف خود داریم که تخیل ما را محدود می کند.

«آب جاری جلبک ها را حفظ نمی کند. آب سازگار است؛ بدون شکل مشخص

وقتی آب را در ظرفی می ریزید، به شکل هر چیزی که اشغال می کند، می شود.

اگرچه دائماً در حال تطبیق است، اما ماهیت آن هرگز تغییر نمی کند.

کسانی که با طبیعت هماهنگ هستند همیشه زنده می مانند، زیرا با جریان حرکت می کنند که پتانسیل رشد آنها را افزایش می دهد…

“مثل آب باش…”

“آدم ها مثل کتاب هستند. تنها زمانی می توانید ارزش واقعی آن را درک کنید که شروع به خواندن صفحات کنید.

گول پوشش را نخورید.»

(مولوی)

“تو نمی توانی در سرنوشت کسی دخالت کنی…

وقتی کسی آماده یادگیری باشد، دست خالی برنمی‌گردد.

و کسانی که آماده یادگیری نیستند، اکنون می توانند دانش را جذب کنند.

“اگر آرزوی شما برآورده شد، سپاسگزار باشید. اگر محقق نشد، به هر حال شکرگزار باشید.»

(مولوی)

«مانند لب‌های خشکیده که برای رفع تشنگی آب می‌جویند. آب نیز برای رسیدن به هدف خود به دنبال لب های خشک شده است.

(مولوی)

«شهرت و اقتداری که به آن می بالید فقط یک رویای پوچ است. احترام آنها به شما ثابت نیست. او تسلیم می شود.

کسانی که تو را تسبیح می‌گویند، به توهم ایمان آورده‌اند.»

(شمس)

«رابطه شما با مردان مانند روابط شما با آتش باشد.

زیاد دور نمانید وگرنه یخ خواهید زد، اما زیاد نزدیک نشوید وگرنه می سوزید.»

“یک مرد باهوش از اشتباهات خود درس می گیرد. عاقل کسی است که بتواند از اشتباهات دیگران درس بگیرد.

از اشتباه کردن نترسید؛ از این بترسید که یک اشتباه را دوبار انجام دهید.

“شما نمی توانید با خواندن دلیل جستجوی خود را پیدا کنید. فقط با قلبت پیداش میکنی…

همه این کلمات جایگزین عشق نیستند. ممکن است با خواندن بیاموزید، اما حکمت زندگی را فقط از طریق عشق می توانید درک کنید…

عشق را نمی توان با قلم نوشت، پس نمی توان آن را در کتاب ها یافت.

(شمس)

“اگر قبول کنید برای کسی که دوستش دارید تغییر کنید، در نهایت عشق شما زنده نخواهد ماند.”

«شمس و مولانا خدا را در حضور یکدیگر دیدند. دوستی آنها از درون ناشی می شد – نوعی صمیمیت معنوی.

هیچ توضیح زمینی برای بیان آنچه آنها با یکدیگر به اشتراک گذاشته اند کافی نخواهد بود.

کسانی که به چشم خدا به این دوستی می نگرند محبت را می بینند و کسانی که به چشم انسان می نگرند غلو می بینند.

“پایان یک شروع جدید است. پایان یک چیزی همیشه به آغاز چیز بهتری می انجامد.

به شرطی که بدانید چگونه آن را پیدا کنید.

مولانا همه جا به دنبال شمس می‌گشت… هیچ نشانی نبود… مولانا درون غمگین بود.

او گمان نمی کرد که این درد نیز هدیه ای است که او را به بلوغ می رساند.

شروع می کند به نوشتن شعر و … نامه … به شمس …

بالاخره شمس برگشت…”


اگر از این پست وبلاگ (و کتاب) الهام گرفته اید:

از هاکان برای کار شما و الهام بخشیدن به خوانندگان در سراسر جهان سپاسگزارم.

چه کسی می داند که آنها چه تأثیری داشته و دارند …

دیدگاهتان را بنویسید