8 درس زندگی به عنوان یک معلم ESOL – صدای سلام


نویسنده: رونی روزبرگ

اخیرا بازنشسته شدم و بالاخره از کلاس خداحافظی کردم.

به عنوان معلم از ESOL (انگلیسی برای سخنرانان دیگر زبان ها)من این افتخار بزرگ را داشتم که با حدود 75 گروه مختلف ملی و فرهنگی کار کنم.

بسیاری از دانش آموزان من پناهنده خارج از کشور بودند.

و همانطور که از دانش‌آموزانم با زبان انگلیسی آنها حمایت کردم – از جمله همه چیز از انگلیسی مبتدی تا سطوح مهارت – مطمئنم بیشتر از چیزی که یاد گرفتم.

این حرفه ای است که به طور غیرمنتظره شروع شد، اما از آن زمان زندگی من را شکل داده است.

خاله آنیتا، عمه شوهر اولم، به سال‌ها قبل برمی‌گردیم، در محل کار به دیدنش می‌رفتم.

او منشی یک مرکز آموزش بزرگسالان اجتماعی در شمال کالیفرنیا بود که در حدود ده مایلی محل زندگی ما بود. و او تصمیم گرفت که این فقط چیز من باشد.

در آن زمان چهار سال دبیرستان را تدریس کرده بودم و آن را برای بزرگ کردن فرزند خردسال ترک کردم. حالا داشتم به کار پاره وقت فکر می کردم.

اعتراض کردم: «اما من اجازه ندارم به بزرگسالان درس بدهم.

این کار نکرد. او اصرار کرد.

او ادامه داد: “من می توانم برای شما یک گواهی موقت بگیرم.” و شما یک سال فرصت دارید تا دائمی را دریافت کنید. در مورد این شغل حق با شماست.

بنابراین او انجام داد. اولین کلاس من شبانه در مرکز شهر اوکلند، کالیفرنیا بود.

یک شهر جهان وطنی اگر تا به حال وجود داشته باشد! شب اول حداقل از دوازده کشور شاگردان داشتم.

دستورالعمل های بسیار گسترده ای برای برنامه درسی به من داده شد و از آنجایی که این اولین کلاس من بود، «تبلیغات» خلاقانه زیادی انجام دادم. عالی شد!

غروب گذشت و تا پایان ساعت همه لبخند می زدند. من می دانستم که این تنظیم مناسب برای من است.

بنابراین، پاره وقت رفتم، بچه دومی به دنیا آوردم و مدرسه را به خانه تغییر دادم.

من هنوز شبها با کلاسی پر از بزرگسالان تدریس می کردم که روزها کار می کردند و با وجود خستگی به مدرسه شبانه می آمدند، خوش بین و خوشحال از پیشرفت در جامعه آمریکا.

آن موقع می دانستم که دیگر به تدریس دبیرستان برنمی گردم. من برای گرفتن مدارک تحصیلی بزرگسالان رفتم.

منطقه من به ویژه از صدها نفر استقبال می کند پناهندگان از افغانستان.

ما همچنین میزبان مردم از ده ها کشور دیگر، از آرژانتین تا مغولستان بوده ایم.

سالهای بعد را در مناطق شهری گذراندم و انگلیسی را به عنوان زبان دوم تدریس کردم. تنوع فرهنگی آگاهی بخش کسب و کار و مهارت های خواندنی زندانیان اخیراً آزاد شده.

من مجموعاً 40 سال این کار را انجام دادم.

این، همراه با سال های اولیه کار در آلاسکا، به من نتیجه ای کامل داد پنجره ای به جهان.

به لطف رسانه‌های اجتماعی، من هنوز با ده‌ها دانش‌آموز سابق در ارتباط هستم و دعوت‌ها را برای بازدید از آنها در 12 کشور محل زندگی آنها پذیرفته‌ام.

من خودم را واقعاً خوش شانس می دانم!

خاله آنیتا، یکی از سرسخت ترین افرادی که تا به حال ملاقات کرده ام، توصیه های ناخواسته زیادی به من داد و گفت.

اما او هدف بود. من برای کار مناسب بودم.

تماشای دانش‌آموزانم که مهارت‌های انگلیسی خود را توسعه می‌دهند، لذتی واقعی داشت.

همانطور که بود، از آنها یاد گرفت.

شاید من معلم بودم، اما واقعاً احساس می‌کنم تجربه شگفت‌انگیزی بود خیلی بیشتر به من یاد داد.

این چیزی است که من یاد گرفتم!

فقط به این دلیل که فرد از فرهنگ خاصی آمده است آنها را سخنگوی کل فرهنگ نمی کند.

هر فرد فردی است با تجربیات، دیدگاه ها و تجربیات خاص خود.

به علاوه چیزی که من هم پیدا کردم این است جوامع فرهنگی بسیار متنوع هستند.

همه مردم یک مکان شبیه هم نیستند!

چه از یک جامعه اقلیت یا اکثریت، هر فرهنگی از نظر زبان، تاریخ، فرهنگ و اعتقادات غنی است.

با شرایط خود فرد را بشناسید – چیزهای بیشتری یاد خواهید گرفت.

ناگفته نماند که باید خوش آمدید مهاجران، پناهندگان و پناهجویان در خانه جدیدشان.

و این شامل موارد زیر است: اطمینان از اینکه ما هیچ فضایی برای نژادپرستی، تبعیض و طرد ایجاد نمی کنیم.

کلیشه های منفی، جوامع قربانی و سوگیری های فرهنگی همه جا هستند (نه به لطف رسانه ها!).

بنابراین، مانند نکته شماره 1، ابتدا: خود را برای آگاهی و تعصبات ناخودآگاه.

دوم: ما نیز باید درک کنیم، تصدیق کنیم و تخفیف دهیم تعصبات و درگیری های بین جمعی.

هیچ جامعه ای از تعصب منفی مصون نیست. تعصب و نژادپرستی درونی در بسیاری از فرهنگ ها وجود دارد – نه فقط فرهنگ ما.

بنابراین هر داستانی که باشد (مثلاً تفاوت‌ها/تعارض‌های مذهبی، قومی، «مبتنی بر کاست»، جنسیتی و اجتماعی-اقتصادی)، آماده باشید. سوگیری ها را بشناسید و علیه آنها کار کنید.

مردم کشورهای خود را به دلایل و دلایل مختلفی ترک می کنند.

جابجا شده توسط اثرات تغییرات آب و هوایی، فقر، درگیری، آزار و اذیت (مربوط به ایمان، جنسیت یا تمایلات جنسی) – دلایل بی شماری وجود دارد.

اما یک مخرج مشترک این است: زندگی. برای زندگی در آزادی، امنیت و امنیت.

به جرات می توانم بگویم که بر اساس تجربه من، بسیاری از افرادی که کشور را تغییر می دهند، معمولا این کار را انجام می دهند خارج ضرورت – نه به این دلیل که آنها می خواهند.

حرکت در سراسر کشور در هر زمینه‌ای یک چالش است – پیچیده‌تر و چالش‌برانگیزتر از آن چیزی که ما تصور کنیم.

یادگیری زبان هر جایی که زندگی می کنید بسیار مهم است. درهای زیادی را باز می کند – اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی.

از دسترسی به خدمات پزشکی، رفتن به سر کار و یافتن دوستان جدید (و متنوع)، زبان بسیار مهم است. واقعا همینطور است کلید ادغام.

البته مردم می آیند سوابق و سطوح تحصیلی بسیار متنوع.

برخی ممکن است زبان ملی را روان صحبت کنند، برخی دیگر کمی زنگ زده. برخی ممکن است از صفر شروع کنند.

هرکس داستان و نیازهای متفاوتی دارد. و اینکه مردم چقدر سریع یک زبان جدید را یاد می گیرند اغلب به این بستگی دارد که آیا قصد دارند در کشور جدید بمانند یا خیر.

باز هم: هر زمینه متفاوت است.

زبان کلید یکپارچگی است، اما تنها عنصر نیست.

به عنوان یک جامعه، قدرت ما در قدرت ماست احترام به تنوع و بیمه سرمایه سهام در سراسر هیئت مدیره

انعطاف‌پذیری انسانی می‌تواند شگفت‌انگیز باشد – از جمله مهارت‌های مقابله‌ای که مردم با خود به همراه دارند.

با این حال شما به آینده نگاه می کنید، اما گذشته می تواند با شما سفر کند.

افرادی که به یک کشور جدید می آیند ممکن است سختی / آسیب بسیار زیادی را تجربه کرده باشند – و بنابراین با شرایطی مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)افسردگی و/یا اضطراب

برای پناهندگان و پناهجویان به طور خاص، اثرات تروما ناشی از درگیری/خشونت (از دست دادن شخصی/غم و آوارگی) و آزار و شکنجه (آزار فیزیکی، جنسی، روانی) همدلی، مراقبت و بالقوه حرفه ای پشتیبانی کنید.

وقتی به کسی نصیحت می کنی، همدلی و شنوایی دلسوزانه انتقادی هستند.

با این حال، شخصاً همیشه سعی می‌کنم پیشنهادهایی برای اقدامات مشخص ارائه دهم – البته با اطمینان از اینکه توصیه‌های من آگاهانه و مفید هستند.

تابلوهای راهنما ممکن است بهترین توصیه ای باشد که شما می کنید.

نسل اول مهاجران مواجهه با چالش ها و مشکلات بسیاری، از جمله موانع زبانی بالقوه، مبارزات مالی، شوک های فرهنگی و آسیب های عاطفی (نگاه کنید به نقطه 5).

این چالش ها معمولاً با چالش های فرزندان نسل دوم (و نسل های بعدی) آنها متفاوت است.

کودکانی که در کشور جدید متولد شده اند یا در سنین پایین وارد شده اند معمولاً آن را پیدا می کنند راحت تر می توانند حس هویت خود را بسازندهم فرهنگ بومی خود و هم فرهنگ ملی کشور مورد قبول والدین خود را اتخاذ کنند.

والدین ممکن است مصمم باشند که حس فرهنگ خانه را در مکانی جدید بازآفرینی کنند، اما زمانی که فرزندانشان مایل یا قادر به پذیرش این موضوع نباشند، ممکن است ناامید شوند.

در نتیجه، فرزندان آنها ممکن است برای مدیریت انتظارات اعضای بزرگتر خانواده و تجربیات و تمایلات/باورهای خود به عنوان نسل دوم/سوم مهاجر/پناهنده دچار مشکل شوند.

البته، با این حال، هر خانواده، فرد و زمینه متفاوت است.

اگرچه جهان بسیار متنوع است، اما همه ما انسان هستیم. و ما در واقع بیشتر از آنچه مردم فکر می کنند شبیه یکدیگر هستیم.

بله، داشتیم اشتراکات خیلی بیشتری دارد از هر تفاوتی بین ما!

البته تجربیات و تربیت ما، باورها و نگاه ما به جهان را شکل می دهد.

اما وقتی صحبت از آن به میان می‌آید، همه ما اصول، احساسات و خواسته‌های یکسانی برای انسان بودن داریم.

علاوه بر این، هر یک از ما ادامه می دهیم یادگیری و تغییر در طول زندگی ما.

یادگیری بین فرهنگی می تواند نه تنها حس بزرگی از کشف، بلکه همبستگی و کار گروهی را در کلاس درس به ارمغان بیاورد.

شما ممکن است به زبان های مختلف صحبت کنید، ممکن است در کشورهای مختلف – یا حتی قاره ها – به دنیا بیایید و ممکن است در مراحل مختلفی از زندگی خود باشید…

اما من می توانم یک چیز را تضمین کنم: همه از چهره ای دوستانه استقبال می کنند!

خندان به طور جهانی به یک شکل درک نمی شود. اما بسیاری از مردم از یک لبخند و یک دست قدردانی می کنند.

و یک لبخند اغلب می تواند در شکستن یخ، کاهش تنش یا گاهی ایجاد سکوت کمک زیادی کند.

و این چیزی است که واقعاً به این نتیجه می رسد: از یکدیگر حمایت می کنند.


افراد و جوامع تجربیات زندگی، سنت ها و نیازهای متفاوتی دارند. و این عالی است!

ما هستیم از نظر تنوع ما غنی تر است و ما می توانیم همه از یکدیگر یاد می گیرند. ما خیلی چیزهای مشترک داریم

لازم نیست همه ما از هر نظر یکسان باشیم. ما فقط باید حس شهروندی مشترک، وحدت، احترام و برابری را به اشتراک بگذاریم.

در پایان: با هم ما قوی تر هستیم.

بنابراین، در زمان های پر فراز و نشیب، اجازه دهید این یادآوری ما باشد: اجازه دهید خودت را جمع کن، به یاد داشته باشید که چه چیزهای مشترکی داریم و از یکدیگر یاد بگیرند.

زیرا عشق هر بار بر نفرت غلبه می کند.

تصویر ویژه: Freepik

دیدگاهتان را بنویسید