نویسنده رونی روزبرگ
بهعنوان یک خواننده مشتاق، قطعاً آماده بودم تا در یافتههای بعدی خود غوطهور شوم:هزار خورشید زیبانوشته یک نویسنده افغان-آمریکایی خالد حسینی.
با خواندن و لذت بردن از کارهای قبلی او شکارچی بادبادک چند سال پیش می دانستم که هر کتاب بعدی از این نویسنده خوب خواهد بود. و در واقع، این یکی است.
در مورد من نمی توانم داستان هایی را که حسینی می بافد از تجربیاتش با خیلی ها جدا کنم دانش آموزان افغانی که من تدریس می کردم در دهه 1980 در شهر هیوارد، کالیفرنیا (ایالات متحده آمریکا) در منطقه خلیج سانفرانسیسکو.
سپس، به عنوان پناهندگانی که از درگیری فرار می کردند زندگی می کردم، داستان های آنها در ذهن من ماندگار شد و خاطرات عمیق، شاد و مهربانی را رقم زد.
از سال 1979 تا 1989 روسیه به افغانستان حمله کرد. هزاران پناهنده برای نجات جان خود به ایالات متحده و کشورهای دیگر آمدند.
من انگلیسی را به عنوان زبان دوم به بزرگسالانی که به شهر ما در کالیفرنیا آمده بودند آموزش دادم.
اثری پاک نشدنی بر من گذاشتند. چیزی که بیشتر از همه به یاد دارم انعطاف پذیری، شوخ طبعی گرم و نگرش مثبت آنهاست، حتی اگر نمی دانستند در آینده کجا خواهند بود.
دلتنگ وطن و عزیزانشان شده بودند. آنها پول کمی داشتند، اما همیشه غذا می آوردند تا تقسیم کنند. ما با هم غذاهای فوق العاده ای خوردیم.
حسینی کار سختی را بر عهده گرفت: داشت دو زن به عنوان شخصیت های اصلی در هزار خورشید پر زرق و برق.
یکی، اگرچه جوانتر است، اما سکولارتر است و عشق واقعی را احساس کرده است. دیگری زندگی منزوی و بینشاطی را رهبری میکرد.
این کتاب به زندگی آنها می پردازد و به وضوح به زنان رنج کشیده ای اختصاص دارد که به دلایل فرهنگی و تاریخی زیر یوغ سنگین ظلم و ستم زندگی می کردند.
آنها اغلب درگیر ازدواج های منظم و تحت رحمت شوهران و دولت های سختگیر هستند. از این رو شخصیت های حسینی آنها دارای علائم افرادی هستند که زندگی آنها کنترل شده است.
این دو شخصیت اصلی در ابتدا یکدیگر را دوست ندارند، اما با پشتکار شروع به محافظت از یکدیگر می کنند. آنها به آرامی دوستی پیدا می کنند و در تلاش برای زنده ماندن از سختی ها و حملات موشکی مرگبار و در عین حال محافظت از کودکان هستند.
اگرچه زنان پایتخت کابل زمانی به دانشگاه می رفتند و مشاغل حرفه ای داشتند و از آزادی های بسیار بیشتری نسبت به امروز برخوردار بودند، اما دولت های سنتی آنها را به درد مرگ بردند.
پس از تسلط طالبان، چنین پیشرفت هایی وجود دارد امروز غایب است – و در زمان داستان حسین بودند که به ظاهر سرنوشت زنان افغان بر آنها مهر و موم شده بود.
با این حال، ما، به عنوان خوانندگان، مجذوب انعطافپذیری شخصیتها و امتناع آنها از قطع امید هستیم.
من به عنوان یک فمینیست برای حسینی احترام زیادی قائل هستم. مسائلی که او روشن می کند هم مختص وطن و هم به طور کلی حقوق بشر است.
“هزار خورشید زیبابنابراین قطعاً ارزش خواندن دارد – مانند دیگر آثار حسینی. بدون هیچ شبهه ای
از طریق حسینی. ما می توانیم از استقامت، قدرت و شجاعت میلیون ها مرد و زن افغان قدردانی کنیم و نگاهی کوچک به دنیای آنها داشته باشیم.
من مشتاق خواندن کتاب های دیگر او هستم. آنها البته ارائه می شوند چیزهای زیادی برای کشف.
محدوده (با تشکر) آقای حسینی که هوشیاری ما را بالا برد.